تاریخ ترکمن در قرن بیستم
 
ترکمن صحرا
اخبار روز ترکمن صحرا
 
پنج شنبه 21 فروردين 1391برچسب:تاریخ ترکمن در قرن بیستم, :: 19:14 ::  نويسنده : بهزاد
با وقوع انقلاب اکتبر در روسیه و با سرنگونی متحد مهم انگلستان در جنگ جهانی اول در این کشور، جهان در آستانه تغییر و تحولات عظیمی قرار می گیرد و روند تبدیل متحدین دیروزی به دشمنان و دشمنان دیروزی به متحدین جدید آغاز می گردد که این امر بر ترکمنصحرا نیز بمثابه یکی از مناطق حساس و پر تشنج منطقه، تاثیر مستقیم خود را بر جای می گذارد.
دولت انگلستان حساسیت ویژه ای بر مناطق شمالی ایران و جنوب روسیه شوروی برای حفاظت از مستعمره خود یعنی هندوستان داشت که برای تضمین امنیت این مستعمرات حفظ تسلط مطلق خود بر حکومت مرکزی ایران از اهمیتی استراتژیک برای این امپراطوری برخوردار بود. سلطه ای که از مدتها قبل تأمین که عمق آن را می توان از این سند برجای مانده از آن دوره کاملاً دریافت: "در جریان مذاکرات دیروز با شاه، نامبرده اظهار می دارد که پس از تشکیل کابینه جدید مقرری ماهانه 150 هزار تومان که اکنون از دولت انگلستان دریافت می دارد ادامه یابد. خاطر نشان ساخت که هیچ دولتی را که مورد اعتماد انگلستان نباشد نخواهم پذیرفت.!" (اسناد محرمانه وزارت خارجه بریتانیا، شماره 285 – تلگراف نورمن سفیر انگلیس در تهران به لرد کرزن وزیر امور خارجه انگلستان – تهران 25 ژوئن 1920)
میزان حساسیت این امپراطوری به ترکمنصحرا در جهت حراست از امنیت منافع مستعمراتی خود در هندوستان را نیز می توان از این سند دریافت: " مدتی است که از طرف اداره ژاندارمری و معاون حکومت توی شهر انتشار می دهند که اراضی یموت منطقه آلمانی و عثمانی می شود. یک «کردارمه» قشون عثمانی از خط طرابوزان وارد هفت ورسی بادکوبه شده، پانصد نفر فرمانده آلمانی دارند از دو منطقه دولت آلمان خط هندوستان را سیر می کنند. یکی از خاک یموت و خراسان است، خط دیگر از سمرقند و خاک افغانستان است".(مخابرات استرآباد)
اما، خاتمه جنگ جهانی اول در سال 1918 میلادی، صف آرائی دول استعمارگران جهان در آن دوره را با تغییر بنیادین مواجه ساخت که بدنبال خود تأثیرات معینی را نیز بر سرنوشت ترکمنها باقی می گذاشت. دولت آلمان که تا آن موقع رقیب و دشمن انگلستان محسوب می گردید، دیگر به متحد آن مبدل شده و صف آرائی استعمارگران در سرزمین ترکمن و علیه این ملت نیز تغییر یافت و به متفق انگلستان علیه دولت جدید بلشویکها و به بانیان سیاست تشکیل حکومت مقتدر مرکزی در کنار مرزهای این کشور جدید، بویژه در ایران بحساب سلب استقلال ملتهای دیگر از جمله ترکمنها پیوست که به بعضی از جزئیات این همکاری و مشارکت آنها در سرکوبی جنبش رهائی بخش ترکمنها، با دولت مرکزی ایران، در جای خود اشاره خواهیم کرد.
با توجه به تغییر و تحولات جهانی و منطقه ای و با قرار گرفتن ترکمنها در بدترین وضعیت نظامی خود بدلیل جنگ طولانی و سخت و پر تلفات با اشغالگران روس و قحطی و خشکسالی چندین ساله در منطقه و قطع شدن صادرات منطقه به خارج از آن بدلیل کمبود و محاصره اقتصادی، مناسبترین فرصت برای یکسره ساختن سرکوبی ملت ترکمن و سلب استقلال آن در اواخر دهه دوم قرن بیستم در اختیار دولت مرکزی ایران قرار گرفت. بویژه آنکه این دولت از پشتیبانی مستقیم انگلستان و تا حدودی آلمان نیز برخوردار و در مسیر اجرای سیاست کشورهای آنتانت برای محاصره حکومت جدید شوروی قرار گرفته بود. جهت هموار ساختن راه حمله نهایی و تعیین کننده، دولت مرکزی شروع به بکارگیری تمامی امکانات محلی و منطقه ای خود برای تضعیف و ایجاد تفرقه بیشتر در صفوف ترکمنها را آغاز نمود.
سردار معزز حاکم خان نشین بجنورد، که در عوض همکاری خود با دولت مرکزی علیه ترکمنها از پرداخت هرگونه باج و خراج و مالیتهای دولتی معاف شده بود، از اولین عواملی بود که از طرف دولت مرکزی برای پیشبرد سیاست فوق، بکار گرفته شد. در ژانویه 1917، استاندار ماوراء خزر( زاکاسپی)، به والی ترکستان گزارش می دهد که سردار معزز فرمانی مبنی بر " اتخاذ همه تدابیرممکن برای اینکه ترکمنان یاغی در هر حالت به محدوده های خان نشین او راه نیابند"،( بایگانی و. پ. ر، گنجینه مأموریت در ایران پرونده 12، ص 7 و 12)، از حکومت مرکزی ایران دریافت داشته است. بدنبال دیافت این فرمان، سردار معزز طی نامه ای در هفتم ژانویه سال 1917 به مرکز می نویسد: "دسته ای علیه ترکمنهای یاغی اعزام داشته که از ورود این یاغیان به منطقه جلوگیری بکند. " (جنبش رهائی بخش ترکمنها، خ، آتایف)
در این نامه وی اضافه می نماید که" اگر اقدامات کفایت نکند، او خود آماده است، با همه سربازان خویش در برابر یمودان بایستد."( جنبش رهائی بخش ترکمنها، خ، آتایف)
این مسئله قابل توجه کسانی می تواند باشد که معتقد به شرکت و حمایت از قیام ترکمنها از ابتدا تا انتها از طرف سردار معزز هستند. زیرا با توجه به فاکتهای جدیدتر، عدم شرکت وی در این قیام محتمل تر است تا شرکت درآن و دلیل حضور وی در اواخر قیام در میان ترکمنها، دلایل دیگری دارد که در جای خود به آن خواهیم پرداخت.
اما، انگلیس ها که طراح پشت پرده تمامی سیاستهای تمرکز گرایانه و ضد ملی حکومت مرکزی ایران در رقابت استعماری با دیگر استعمارگران آن دوره بوده اند، جهت تسریع در ایجاد حکومت مقتدر مرکزی و سرکوبی تمامی جنبشهای رهائی بخش ، با کنار گذاشتن هرگونه پرده پوشی از نقش خود در اجرای آن، بصورت کاملاً آشکاری مستقیماً وارد نبرد علیه جنبش ملی ترکمنها گردید. در این رابطه به آوردن دو سند اکتفا می کنیم که خود بیان تمامی حقایق در مورد نقش این دولت در شکست قیام ملی ترکمنها می باشد: " چندی است که دویست نفر قشون نظامی انگلیس با یک عده قزاق در بندر جز توقف دارند و ... .( جنبش رهائی بخش ترکمنها، خ، آتایف ) و در مورد عملیات مستقیم این نیرو در ترکمنصحرا گفته می شود که: " شب بیست و هشتم ماه مذکور خبر رسید سالارلدوله از خاک عثمانی برای انقلاب ترکستان به خیوق آمده از آنجا به اتفاق سه نفر ملازم و یک نفر عثمانی با شتر وارد کموش تپه می شود. جاسوسان انگلیسیها قبل از ورود مخبر بوده شب سی ام ماه دسامبر پنج نفر صاحب منصب با پانزده نفر پیاده سرباز هندی از دریا به خوجه نفس رفته و در منزل شوخ بای ترکمان تاجر، پنج ساعت از شب نواب والا را دستگیر کرده به دریا برده." (مخابرات استرآباد، ص629، ماه جنواری سال 1919)
ترکمنها جهت مقابله با این خطر جدید و عظیم علیه استقلال خود و برای فائق آمدن به نتایج تبعی جنگ طولانی با روسها، قحطی و خشکسالی و بیماریهای واگیر دار چاره اندیشی مستقلانه برای افت اقتصادی و تجاری خود، دست به سازماندهی و اتخاذ سیاستی نوین، بدون دخالت دادن حکام و یا امرای محلی دولت مرکزی در منطقه زدند. مهمترین و تاریخی ترین اقدام ترکمنها را در این رابطه، مأمور انگلستان اینگونه به لندن گزارش داده است: "چندی است قضات جعفربائی بین خودشان مذاکراتی دارند، برای خود یک رئیس و امیری برقرار نمایند. بیست و هفتم فوریه قضات مذکور به طوایف یموت از چمور و چاروا به توسط سوار مخصوص اعلان کرده که روسای هر طایفه از ترکمان و از گوگلان و کتیک چای در اول ماه جمادی الثانی که مطابق چهار ماه مارس بوده باشد در گنبد قابوس حاضر گردیده عقایدات خودشان را رأی بدهند. عثمان با ادریس آخوند و سایر قضات جعفربائی با پیر مردان سایر طوایف تماماً حرکت کرده به گنبد قابوس رفتند. لاکن سه چهار نفر از عقلای جعفربائی که سابقاً مستخدم روسها بوده عقیده قضات را نپسندیده و نپذیرفته اند. از قرار مذکور عثمان آخوند را به امیری و سلطانی قبول کرده در همان گنبد قابوس حکمفرما بوده باشد. تا چه شود."( مخابرات استرآباد، ص637 و 639 ، 8 ام ماه مارس سال 1919)
اما، دولت ایران بجای برسمیت شناختن و یا حداقل احترام به اراده ملی یک ملت، با اقدامی مسلط گرایانه و شوونیستی، حق حاکمیت ملت ترکمن بر سرزمین خود و تمامیت ارضی آنرا نقض و دست به تقسیم اداری سرزمین ترکمنها، بصورت ذیل زد:
"قائم مقام حکومت گنبد قابوس و داروغه گری طایفه قجق و قان یقمز و طایفه آق اویلی را کلاً به مهدی شاه ایلخانی واگذار نمود."( مخابرات استرآباد، ص724،748، ماه اگست سال 1920) و، "در 26 ماه اگست 1920، اصلان خان سلطان قزاق که از طرف حکومت نایب الحکومه کرد محله ( کردکوی) چهار فرسخی مغربی بود حسب الفرموده به حکومت کموش تپه منصوب شده اند که مواظب دریا و برای بلشویکها جلوگیری نموده باشند."(مخابرات استرآباد، ص724،748، ماه اگست سال 1920)
سردار معزز نیز بپاس خدمات خود به حکومت مرکزی در مبارزه با ترکمنها، از این اقدام ضد ملی حکومت، بی نصیب نماند که در این مورد گفته شده است: " ضمناً منتشر است دولت حکومت استر آباد و گوگلان را به سردار معزز بجنوردی داد."( مخابرات استرآباد، ص724،748، ماه اگست سال 1920)
حکومت مرکزی ایران، "کلنل فرج اله خان" را با لشکری بزرگ برای اجرای این سیاست و سرکوبی و مجازات رهبران انتخاب شده مردم ترکمن و خلع سلاح کامل مردم، با مأموریتی شش ماهه به استر آباد اعزام نمود.
انگلیسیها نیز واکنشی سریع و فوری نسبت به انتخاب رهبری از طرف ترکمنها با کنار گذاشتن هرگونه ملاحظه ای، نشان دادند. در اواخر ماه می 1919، به عثمان آخوند، " خبر می دهند که قشون انگلیس در بجنورد وارد شده و خیال آمدن به گنبد قابوس دارند."( مخابرات استرآباد، ص748،654،651، ماه اگست سال 1920 ر16- مخابرات استرآباد، ص 776، 18ماه سپتمبر سال 1921) عثمان آخوند برای سازماندهی مقاومت ترکمنها در برابر این یورش احتمالی، مقرر فرماندهی خود را به کومیش تپه انتقال می دهد. معتمدالدوله حکمران استرآباد نیز، " همه روزه در مجالس اظهارات پولیتیکی به تراکمه می نمایند که امنیت ایران هفت ساله واگذار به دولت انگلیس گردیده و من هر وقت قشون برای استرآباد بخواهم فوراً از خراسان کسیل خواهند داشت"!( مخابرات استرآباد، ص 651، 654، 748، ماه اگست سال 1920)
اما دولت مرکزی و نظامیان انگلیسی مستقر در منطقه از این اقدامات خود طرفی نبستند، برای تحکیم موقعیت خود و تسلط مطلق بر تمامی مناطق و خان نشین های همجوار ترکمنصحرا، مانند خان نشین نیمه مستقل بجنورد و شیروان دست به اقدام زدند. طبق این سیاست جدید:"بیست و چهارم ماه مذکور منتشر است چون سردار معزز حکمران بجنورد اعتنایی به حکومت قوام السلطنه نداشته هزار سوار از مشهد مأمور گرفتن سردار معزز گردیده. سه روز معزی الیه با سوارها جنگ نموده قوام السلطنه به توسط جنرال قونسلخانه انگلیس مشارالیه را مغلوب ساخته فراراً به گوگلان رفته اند."( مخابرات استرآباد، ص 776، 18ماه سپتامبر سال 1921)
انگیزه بی مهری دولت قوام السلطنه نسبت به سردار معزز، ظاهراً عدم موافقت وی در پرداخت" مالیاتهای معقوقه چندین ساله" بوده که تا آن مقطع دولت از اخذ آن در عوض مبارزه وی با ترکمنها چشم پوشی کرده بود. اما با غیر ضروری شدن وجود وی در برنامه جدید انگلستان و دولت مرکزی در مبارزه با ترکمنها و با از دست دادن موقعیت ممتاز خانی خود در منطقه بجنورد، اجباراً به ترکمنها پناهنده شده. ترکمنها با بلند طبعی و با توجه به سنت مهمان نوازی خود، وی را بهمراه خانواده اش در میان خود پناه دادند.
دولت انگلستان که بدلیل وجود حکومتی فاسد و ضعیف در مرکز، مجبور بود، مستقیماً در پیشبرد طرحهای ضد ملی خود در امور داخلی ایران دخالت نماید. اما، این اقدام بهمراه وخامت روزمره اوضاع اقتصادی و اجتماعی و بی عدالتی ها در تمامی عرصه ها، منجر به فراروئی جنبشهای ملی و انقلابی با خصلتی ضد انگلیسی شده بود.
در مناطق شمالی ایران این جنبشها گسترده تر و از مضمونی رادیکالتر نسبت به دیگر مناقط ایران برخوردار بودند. در اواخر سال 1919 در قزوین گروه هایی از روستائیان، انگلیسی ها را خلع سلاح می کنند و قیام شیخ محمد خیابانی در آوریل سال 1920 به تشکیل حکومت آزادستان در آذربایجان منجر شد. قیام همزمان در شهرهای گیلان به اعلام جمهوری گیلان در ژوئن سال 1920، و در منطقه شیروان قیام ترکهای شمال خراسان به رهبری خدای خان(خدو) و یا خداوردیخان، از خصلتی آشکارا ضد انگلیسی و ضد سلطنتی برخوردار بوده است.
در بحبوحه اوج گیری این جنبشها، سردار معزز توانست به بجنورد بازگشته و دوباره حکمرانی خود را بر این منطقه برقرار کرد. در این مورد گفته می شود:"منتشر است کلنل محمد تقی خان در خراسان استقلال یافته دوازده هزار قشون مسلح دارد. ضمناً با سردار معزز بجنوردی رشته اتحاد را محکم نموده ایشان هم با مهدی شاه ایلخانی اتحادی کرده وعده ژاندارم که در استرآباد و مازندران هستند خیلی میل دارند ملحق ایشان بشوند."( مخابرات استرآباد، ص 776، 18ماه سپتامبر سال 1921)
اما، حتی در اوج این قیامها نیز، دولت ایران لحظه ای از اقدامات ایضائی و لشکرکشی های غارتگرانه خود به ترکمنصحرا غافل نبود. این امر در مارس سال 1920، مجدداً به قیام ترکمنها علیه این لشکر کشی ها منجر شد. مأموران دولت شوروی این قیام را این گونه گزارش کرده اند:"هزار و سیصد تن از یمودان به رهبری حاجی بابا قیام کردند. حاجی بابا، با عسگریان مسلح، قیام یمودان علیه حکومت ایران را برانگیخت و هواداران بسیار پیرامون خود گرد آورد."( بایگانی مرکزی دولتی ازبکستان، ص 23، پرونده 35)
و اضافه گشته است که:" نبردهای سرسختانه ای میان دسته های حاج بابا و قوای حکومت تهران رخ داد. یمودان در نزدیکی محلی چلقالار (در منطقه گنبد قابوس) در نبردی سخت دسته دولتی را که انگلیسی ها نیز در آن بودند در هم شکستند." (بایگانی مرکزی دولتی ازبکستان، ص 51، پرونده 35)
طبق گزارش دیگر نیز:" قیام کنندگان در منطقه کموش دپه با قوای دولتی و ژاندارمری ها نبرد می کنند. پیروزی از آن قیامیون است."( بایگانی مرکزی دولتی ارتش سرخ، تاشکند، پرونده 237،901 ص 51،8)
دولت ایران با کمک مستقیم انگلیسی ها و با توسل به نیرنگ و توطئه و تطمیع با قساوت تمام توانست تمامی این جنبشهای آزادیخواهانه و استقلال طلبانه ملیتهای پرشمار ایران علیه اسارتگران داخلی و خارجی را در خون غرق بکند. اما شدت و حدت و رادیکالیزم موجود در این جنبشها نیز به نوبه خود باعث تغییر سیاست دولت انگلستان برای حفظ و پیشبرد منافع این امپراطوری در ایران گردید. زیرا، سیاست حمایت کامل از دولت فاسد مرکزی و شیوه سرکوبی مستقیم، منافع آنرا با بحران جدی همراه ساخته بود. نورمن، سفیر انگلیس در ایران، در تلگراف خود به لندن بخوبی وضعیت بحرانی دولت متبوع خود در ایران و بخطر افتادن منافع استعماری آن را انعکاس داده است:" وضع سیاست انگلستان در ایران که مدت چند ماه بعد از امضاء قرار داد مساعد بنظر می رسید اکنون بسیار وخیم است. دولتی که قراداد را امضاء کرده محبوبیتش را بکللی از دست داد و نظر مردم نسبت به انگلستان نیز بطور کلی تغییر کرده است زیرا می گویند اگر ما از این دولت پشتیبانی نمی کردیم مدت ها پیش سقوط می کرد. اکنون ما را طرفدار مستبدترین عوامل مملکت و حتی دمکراتهای ملی نیز که دوستان ما بوده اند و مشروطیت را مدیون ما هستند از ما روی گردان شده اند. کار بجائی رسیده است که در نظر مردم ما جانشین روسهای تزاری شده ایم."( اسناد محرمانه وزارت خارجه بریتانیا، 18 ژوئن 1920، شماره 428)
وی بدنبال آن در تلگراف،"خیلی، خیلی فوری" خود، در 29 اوت سال 1920 به دولت انگلستان توصیه می کند که: "سرنوشت ایران و منافع انگلستان در این کشور بستگی به اقدامات عاجل نیروهای نظامی انگلستان دارد."
اما، این "اقدامات عاجل نیروهای نظامی" که در وحله اول متوجه جنبشهای رهائی بخش مردم ایران و حفظ حکومت وابسته بخود در این کشور بوده است، نمی توانست دیگر جوابگوی منافع انگلستان در ایران باشد. بنابراین یکسال بعد، تصمیم به جدا ساختن حساب خود از حاکمیت ایران که دیگر مورد تنفر عمومی بود با تغییر آن به حاکمیتی کار آمدتر برای تأمین منافع استعماری خود در ایران کردند. سفیر انگلستان در استدلال روی گرداندن دولت خود از حاکمیتی که ده ها مورد حمایت آنها بود، می گوید: " ایران بمدت یکماه است که دولت ندارد. سپهدار نتوانسته است دولتی تشکیل بدهد که مورد قبول و تأئید شاه و دولت انگلیس باشد و تصور هم نمی رود که شخص دیگری بتواند دولتی تشکیل بدهد که طبق دستور شما حاضر باشد فوراً مجلس را تشکیل بدهد و قراداد ایران و انگلیس را بمجلس تقدیم دارد فقط یک رئیس الوزراء مرتجع و نیرومند که بتواند مخالفان را تهدید و ترغیب کند شاید قادر باشد بر خلاف مخالفت مردم مجلس را تشکیل بدهد. من شاه را تشویق کرده ام که یک چنین شخصی را بریاست دولت منصوب کند. "( تلگراف شماره 676 نورمن سفیر انگلیس در تهران به لرد کرزن، تهران یازده فوریه سال 1921)
اگر تغییر دولت در ایران، مقدمه ای برای تغییر کل حکومت قاجارها بود، منظور از" رئیس الوزراء مرتجع و نیرومند" نیز کسی جز، سید ضیاء که تحت حمایت نظامی شخصی مرتجع تر از خود رضاخان فرمانده واحد های قزاق قزوین بود، نبوده است. بدین ترتیب، طراحان تغییر دولت و بدنبال آن مجموعه حکومت در ایران، سناریوی خود را به اجرا گذاشتند و رضاخان بازیگر اصلی آن: "با دو هزار و پانصد الی شش هزار نفر با هشت توپ صحرائی و هیجده مسلسل از قزوین بطرف تهران حرکت کرده در تاریخ 21 فوریه کمی بعد از نیمه شب وارد پایتخت شدند"( تلگراف شماره 671، نورمن در 25 فوریه سال 1921 به لندن)
سفیر انگلیس در آن دوره در ایران، می افزاید:" به پیشنهاد سید ضیاء الدین، شاه اعلامیه های صادر کرده و ابتکار کودتا را به خود نسبت داده است. شاه اعلام داشته است که برای خاتمه دادن به بحرانهای دائمی و تغییر مکرر دولتها و به بی عرصگی و بی تصمیمی، سید ضیاء را با اختیارات تام به مقام ریاست وزراء برگزیده است."( تلگراف شماره 683- نورمن، بتاریخ 25 فوریه 1921)
وی در تلگرافی دیگر در 26 فوریه همانسال از روابط محرمانه خود با سید ضیاء یاد کرده و در متنی که" بسیار سری، محرمانه است می نویسد: سید سیاست خود را بطور محرمانه برایم چنین شرح داده است." اما این سیاست ضیاء چیزی نبود جزء :" معونان مقام ایالتی و ولایتی از کار برکنار شده و فرماندهان ژاندارمری بجانشینی آنان منصوب شده اند. وزارت عریض و طویل و پرخرج عدلیه منحل خواهد شد و بجای آن تشکیلات ساده تر مؤثرتری تأسیس خواهد شد." (تلگراف شماره 685- نورمن، بتاریخ 26 فوریه 1921)
این سیاست معنایی جز فرا رسیدن دوران سیاه دیکتاتوری سنگین رضا خان به کارگردانی دولت انگلستان در ایران نداشت. سیاست کابینه سید ضیاء که در تاریخ ایران معروف به "کابینه سیاه" شده است، در عرصه ملی و حقوق اقلیتهای ملی نیز دیدگاه کاملاً روشن پان ایرانیستی و شوونیستی داشت. این سیاست را نیز سید ضیاء بدین گونه ترسیم کرده بود که: " نود و نه درصد اهالی ایران ملت واحدی دارند که زبان، مذهب و فرهنگ مشترک دارند." (دورا نوین در تاریخ ایران و انگلیسريال باکو، سال 1920، ص 15)
البته این دیدگاه مشترک بسیاری از روشنفکران و دولتمردان ملتی بود که می رفت در آینده ای نزدیک بر ایران حاکم گردد و آنها اکثریت اقلیتهای ملی را نیز بخشی از ملت فارس تلقی می کردند!
اولین اقدام رضاخان، در مقام سردار سپه و یا وزیر جنگ کابینه سیاه سید ضیاء برای تحقق اهداف کودتا که جز از طریق سرکوبی تمام عیار،" نود و نه درصد اهالی ایران"، ممکن نبود، تغییر ساختار نظامی دولت و ایجاد ارتشی واحد بوده است. بدین معنا که تیپ قزاق، سپاه مرکزی سیستان و خراسان و تفنگداران جنوب ایران را منحل و در آغاز سال 1922، یک ارتش واحد 40 هزار نفری را تشکیل داد. ژاندارمری که پیش از آن، تابع وزارت امور داخله بوده در سپتامبر سال 1921 در اختیار رضاخان بعنوان وزیر جنگ گذارده شد و در ژانویه سال 1921 اسن عام "قشون" - ارتش - متداول گشت و سراسر کشور به شش حوزه نظامی تقسیم شد." ( پرسی سایکز، تاریخ ایران، لندن، 1930، جلد دوم، ص 547)
بدین ترتیب، در اوایل سالهای بیست قرن بیستم، سرکوبی جنبشهای ملی، بویژه جنبش ملی ترکمنها که تا آن هنگام ایرانی ساختن اجباری آن به نتیجه ای نرسیده بود، کاملاً با تدارک براندازی دودمان قاجاریه و با مبارزه پشت پرده برای تسریع آن، مرتبط گردید. بنابراین آن همه تدارک در بطن مجموعه ای متنوع از تغییر و تحولات جهانی، منطقه ای و داخلی درآن دوره به کارگردانی و مشارکت مستقیم دولت انگلیس در همکاری با دولت آلمان، پی ریزی شد، آغازی بود برای پایان تمامی جنبشهای ملی – دمکراتیک، بویژه جنبش مستمر و پر قدرت ترکمنها.

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید خوشگلدکز
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان ترکمن صحرا و آدرس torkemansahra.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


ورود اعضا:


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 55
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 55
بازدید ماه : 655
بازدید کل : 119046
تعداد مطالب : 100
تعداد نظرات : 3
تعداد آنلاین : 1



<